
در طول نه ماه، چندین گزارش از صاحبان کارگاه جمع آوری کردیم که به بدترین مشکلاتی که در طول زندگی حرفه ای خود با آن مواجه بودند اشاره کردند: عدم تطابق بین احساسات و عقل. بی نظمی ساختاری؛ مشکل در تسلط بر فناوری های جدید؛ درگیری های خانوادگی؛ نبود سیستم های اداری و مهمتر از همه بد مدیریتی. در تمام داستانها، میبینیم که مدیریت مغز یک شرکت است، زیرا مجموعهای از اقدامات و استراتژیها را نشان میدهد که موفقیت مورد نظر را هدایت و تضمین میکند.
همه مالکانی که در اینجا مصاحبه شدند یک ویژگی مشترک داشتند، عشق به تعمیر. این احساس اگرچه محکم و واقعی برای تضمین رونق کارگاه کافی نبود. آندره پیازی دوس سانتوس، 44 ساله از ریودوژانیرو، اما ساکن دورادوس، ماتو گروسو دو سول، می داند که در مورد چه چیزی صحبت می کنیم.
از کودکی کنجکاو بود، به دنبال درک منطق همه چیز در اطرافش بود. عمویش مهندس مکانیک که در منطقه نیروی دریایی کار می کرد او را سرکار می برد تا او را با دنیای جذاب مهندسی مکانیک آشنا کند. پیازی با دقت به توضیحات عمویش گوش داد و میگوید که در همان لحظه بود که علاقه او به بخش مکانیک متولد شد.

بعد از چند سال عمویت تصمیم گرفت در یک کارگاه سرمایه گذاری کند. سپس آندره بیشتر وقت خود را صرف مشاهده پویایی فعالیت های انجام شده در محل و کمک به عمویش در برخی کنسرت ها کرد.نزدیک بودن به تمام فرآیندهای مکانیکی به معنای فرصتی عالی برای توسعه مهارتها و توانایی انجام تشخیصهای قاطعانه، درک پیچیدهترین مشکلاتی بود که در کارگاه وجود داشت.
همانطور که زندگی از ناپایداری ساخته شده، روزی رسید که کارگاه عمویت درهای خود را بسته است. علیرغم این خبر غم انگیز، علاقه او به مکانیک همچنان ادامه داشت، به طوری که والدینش از یکی از دوستانش که صاحب گاراژ بود، خواستند که اجازه دهد آندره در طول تعطیلات در مؤسسه شرکت کند، و او به یاد می آورد:
«در آن دوره چیزهای زیادی یاد گرفتم. من به دنبال دانش بودم، بنابراین چندین سوال را برای عمویم Zé خالی می کنم. او به من چیزهای زیادی یاد داد و همچنین در انجام برخی تعمیرات به من کمک کرد. وقتی به این کارگاه جدید رفتم، این دوست خانواده ام همیشه متعهد به حل شبهات من بود و کمک زیادی هم به من کرد. در این کارگاه جدید، مالک پرسید که آیا می توانم خدماتی را انجام دهم، بلافاصله پاسخ دادم بله.من با پای راست شروع کردم زیرا توانستم کار را با موفقیت به پایان برسانم. من فقط 12 سال داشتم و آن لحظه را با محبت فراوان به یاد می آورم، یک احساس سورئال، حتی نمی توانم آن را توضیح دهم.»
پس از انجام این خدمات، آندره شروع به وقف کامل خود به مطالعات تعمیرات خودرو کرد. او به طور فزاینده ای مجذوب امکان به کار بردن همه چیزهایی شد که آموخته بود، و مهمتر از همه، استفاده از دوره تعطیلات برای انجام کاری که بیشتر دوست داشت.
با این حال، زندگی، در موارد خاص، مسیرهایی را نشان می دهد که بسیار متفاوت از آنچه ما تصور می کردیم قدم بگذاریم. آندره با وجود عشقی که به بخش خودرو داشت، در پایان دبیرستان تصمیم گرفت یک دوره فنی در انفورماتیک و مدیریت بازرگانی بگذراند. او به مدت 15 سال خود را وقف این حوزه از فناوری کرد، اما نه آن چیزی که در زندگی اش آرزویش را داشت.
آندره به یاد می آورد: من با فناوری کار کردم، دوره ها را گذراندم و کاملاً خودم را وقف این حرفه کردم. اما من ماشین ها و توانایی تعمیر آنها را دوست داشتم.این یک خوشحالی بزرگ بود، در DNA من بود. من خودم ابزار خریدم و شروع به تعمیر ماشین دوستان و خانواده کردم.»
وقتی عشق بلندتر صحبت می کند
در 37 سالگی، آندره با همسرش سیمون براگا آشنا شد. او در ماتو گروسو دو سول به دنیا آمد و بزرگ شد و او در ریودوژانیرو. پس از مراسم ازدواج، آنها با هم تصمیم گرفتند در Dourados زندگی کنند تا امکان شروعی دوباره وجود داشته باشد. آندره متوجه تغییر کامل زندگی خود شد، زیرا تا آن زمان با والدینش زندگی می کرد و در بخش فناوری کار می کرد. حالا او با شخصی که انتخاب کرده بود تا آخر عمر با او زندگی کند به شهر جدیدی می رفت. در مواجهه با این تغییرات، او تصمیم گرفت که زمان آن رسیده است که با چیزی که قلبش را تندتر میکند، یعنی تعمیر خودرو کار کند.

آندره می گوید: «زندگی من کاملاً در حال تغییر بود و چون مقداری پول پس انداز کرده بودم، دیدم که زمان مناسبی است که کارگاهم را داشته باشم.از آنجایی که قرار بود به دورادوس نقل مکان کنم، فکر کردم: اینجاست که رویای خود را برای تحقق کارگاهم محقق خواهم کرد. همیشه می گفتم وقتی بازنشسته شدم کارگاهم را افتتاح می کنم، اما خیلی زودتر توانستم به آرزوی خود برسم.»
آندره با تصمیم گیری در مورد تغییرات زندگی خود، جسم و روح خود را به مطالعه در زمینه مکانیک پیشرفته داد. پدر و مادرش همیشه او را تشویق می کردند که رویاهایش را دنبال کند. با این کار، آنها به خرید ابزار و تجهیزات کمک کردند تا به خواسته واقعی خود نزدیکتر شوند.
قبل از افتتاح کارگاه، آندره می دانست که لازم است یک مدل مدیریت کسب و کار پیاده سازی شود. بنابراین، او در مورد سیستمی تحقیق کرد که بتواند موفقیت مورد نظر را تضمین کند. بنابراین، او Ultracar را ملاقات کرد، شرکتی که سیستمی را توسعه داد که قادر به سازماندهی، برنامه ریزی و بهینه سازی اداره کارگاه خود بود. او بلافاصله از وجود چنین نرم افزار مدیریت کاملی خوشحال شد.
پشتیبانی Ultracar، و همچنین مشاوره از IAA - Instituto da Administração Automotiva، برای پیازی بسیار مهم بود.این ترکیب برای موفقیت شرکت بسیار مهم بود و او خاطرنشان میکند: «هرکسی که میخواهد شرکتی باز کند و به دنبال اطلاعاتی در مورد مدیریت نیست، در نهایت مرتکب اشتباه بزرگی میشود. من هیچی از این موضوع نفهمیدم فقط تجربه تعمیر ماشین رو داشتم. فابیو مورائس در روند افتتاح کارگاه کمک زیادی به من کرد. من توصیه هایی را که لازم داشتم دریافت کردم و چیزهای زیادی یاد گرفتم.»
آندره این فرصت را دید تا دانش خاصی در مورد مدیریت کارگاه کسب کند. به گفته پیازی، کمک Ultracar برای ساختن آینده ای سالم برای کارگاه آن ضروری بود.
نظر آندره: وقتی کارمند بودن را متوقف می کنید تا رئیس شوید، همه چیز کمی پیچیده می شود، بنابراین ما باید مراقب باشیم. با این حال، رسیدن به جایگاه صاحب کارگاه باورنکردنی است. البته ما با مشکلاتی روبرو هستیم، اما کار کردن با چیزی که دوست داری وصف ناپذیر است!
کارگاه مکانیک یک تجارت خوب است، اما باید بدانید که چگونه آن را مدیریت کنید.از طریق مدیریت خوب می توان آینده شرکت خود را به روشی سالم و سودآور تضمین کرد. حتی قبل از افتتاح Vettura Soluções Automotiva، آندره از داشتن پشتیبانی برای راهنمایی او در مسیر مدیریت استفاده کرد.
قبل از افتتاح کارگاه یا اگر دوران سختی را پشت سر می گذارید، با Ultracar صحبت کنید. آنها آماده هستند تا از تبدیل رویای خود به یک کابوس تاریک جلوگیری کنند. و هرگز فراموش نکنید، بدون مدیریت هیچ راه حلی وجود ندارد.